اولین سفر دیانا جون
در تاریخ 92/12/1 روز چهارشنبه ساعت 7 صبح دیانا خانم به همراه مامانی و بابایی و مامان جون راهی سفر به شمال خونه دایی مهرداد شدیم دایی مهرداد از 23روزگیت تو رو ندیده بود و زندایی هم که فقط عکستو دیده بود.وقتی تورو دیدن خیلی تعجب کردن این همون جوجه کوچولوه چقدر بزرگ شده چقدر ناز شده تو هم که فقط خنده تحویل میدادی بهشون عزیزم چهارشنبه شب دایی فضل الله و زندایی مهرنوش و حامد جونم اومدن به به جمعمون جمع شدتو هم خیلی دختر خوبی بودی و اصلاً اذیتمون نکردی کل راهو که خواب بودی خونه دایی هم همش بازیگوشی میکردی توی حیاطشونم رفتی و آفتاب گرفتی و زیر درخت پرتغال عکسم گرفتی این دو روزی که اونجا بودیم خیلی خوش گذشت دلمون واسه دایی مهرداد و زندایی خیلی تنگ شده بوددایی مهرداد دیانا خیلی دوستت داره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی