دیانادیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
مایامایا، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

ديانا و مایا فرشته كوچولوهاي مامان و بابا

18ماهگی دیانای عزیزم

1394/3/18 15:04
نویسنده : مامانی
410 بازدید
اشتراک گذاری

Hello_BearFlower_gs.jpg 

دختر عزیزم سلام aniw8.gifخیلی وقته که مطلب جدیدی ننوشتم آخه دیگه انقدر با شیطونی های تو مشغولم که واقعاً وقت نمیشهالان که این مطلبو مینویسم تو خوابیدی ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤ اگه بیدار بودی من جرات آوردن لب تابو نداشتم کلا به گوشی های موبایل و تبلت و لب تاب و... حساسیت ویژه ای داری که تا میبینی زود میگی "بده بدش" و مالک میشی ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤و دیگه با گریه باید ازت بگیریمخیلی بامزه شدی و خیلی دختر باهوشی هستی و یادگیریت فوق العادس عشقم❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤کلی کلمه بلدی و کلی فعل به کار میبری تو حرفاتجمله های دو کلمه ای سه کلمه ای هم بعضی وقتا میگیفقط کافیه یه کلمه ای رو پیشت بگیم یا یه صحبتی رو پیشت مطرح کنیم به زودی میبینیم که اونارو داری میگیهرروز توی بالکن برای کبوترا گندم میریزی و شروع میکنی به صداکردنشون:"کبتر،گنش،کغاغ بیا گنوم بغور"

خیلی شیرین و دوست داشتنی شدیangels (26).gifهرروز باید پارک بریدایم در طول روز میگی" پارچ،سره،تاتاب"یعنی بریم پارک سرسره تاب تابکلی شعر بلدی و با کمک مامانی میخونیم : یه توپ دارمرسیدیم و رسیدیم،دویدم و دویدم حسنی نگو بلا بگو، یه دختر دارم شاه ندارهاسم همه اعضای خانواده عمو دایی عمه خاله و بچه هاشونو بلدی و همه رو به اسم صدا میکنیعاشق حامد و دایی بهمن و سامانیهروقت میبینیشون عکس العملهای خاص نشون میدی از خوشحالی زیاد و دایم صداشون میکنی: حاممممممممممد،ساممممممان،بممممنتو جمع بچه ها هم که با مهراد حسابی جوریصداش میکنی "مگاد" تازه بهش میگی "داداش" اونم خیلی دوستت داره خلاصه خیلی حرف دربارت دارم که اگه بخوام بنویسم تو اینجا جا نمیشه و تو خاطراتم میمونهتمام این روزای قشنگت تو خاطر من و بابایی تا ابد میمونهDaisy duck disney bilderدوستت داریم تا همیشه

  

   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بابا وحيد
5 مرداد 94 16:07
ديانا جونم!روز به روز داري بزرگتر ميشي و من و ماماني از ديدن شيرين كاريهات لذت ميبريم ..خيلي زبون داري و خودتو براي ما شيرين ميكني,ميرم اداره تا برگردم روزي صد دفعه عكساتو نگاه ميكنم و كيف ميكنم آخه دلم برات خيلي تنگ ميشه و طاقت دوريتو ندارم.عاشق ددري تا من ميرسم از اداره دست منو ميگيري و ميببري طرف در كه بريم بيرون.عاشق اين كاراتم عشششششششششقم
وحيد
25 شهریور 94 14:07
دختر گلم سلام. ماماني درست ميگه خيلي شيرين شدي و خيلي دوست داري حرف بزني,خلاصه اينكه جيگر باباشدي و نميتونم يه لحظه ازت دور بشم خيلي برام سخته ماماني يادش رفت بگه كه تو 5/1 سالگيت به توصيه دكترت آقاي حميدي, ,واكسن prevenar13 رو طي دو مرحله برات تزريق كرد. كه بابت پيش گيري از بيماري ذات الريه هستش.