18ماهگی دیانای عزیزم
دختر عزیزم سلام خیلی وقته که مطلب جدیدی ننوشتم آخه دیگه انقدر با شیطونی های تو مشغولم که واقعاً وقت نمیشهالان که این مطلبو مینویسم تو خوابیدی اگه بیدار بودی من جرات آوردن لب تابو نداشتم کلا به گوشی های موبایل و تبلت و لب تاب و... حساسیت ویژه ای داری که تا میبینی زود میگی "بده بدش" و مالک میشی و دیگه با گریه باید ازت بگیریمخیلی بامزه شدی و خیلی دختر باهوشی هستی و یادگیریت فوق العادس عشقمکلی کلمه بلدی و کلی فعل به کار میبری تو حرفاتجمله های دو کلمه ای سه کلمه ای هم بعضی وقتا میگیفقط کافیه یه کلمه ای رو پیشت بگیم یا یه صحبتی رو پیشت مطرح کنیم به زودی میبینیم که اونارو داری میگیهرروز توی بالکن برای کبوترا گندم میریزی و شروع میکنی به صداکردنشون:"کبتر،گنش،کغاغ بیا گنوم بغور"
خیلی شیرین و دوست داشتنی شدیهرروز باید پارک بریدایم در طول روز میگی" پارچ،سره،تاتاب"یعنی بریم پارک سرسره تاب تابکلی شعر بلدی و با کمک مامانی میخونیم : یه توپ دارمرسیدیم و رسیدیم،دویدم و دویدم حسنی نگو بلا بگو، یه دختر دارم شاه ندارهاسم همه اعضای خانواده عمو دایی عمه خاله و بچه هاشونو بلدی و همه رو به اسم صدا میکنیعاشق حامد و دایی بهمن و سامانیهروقت میبینیشون عکس العملهای خاص نشون میدی از خوشحالی زیاد و دایم صداشون میکنی: حاممممممممممد،ساممممممان،بممممنتو جمع بچه ها هم که با مهراد حسابی جوریصداش میکنی "مگاد" تازه بهش میگی "داداش" اونم خیلی دوستت داره خلاصه خیلی حرف دربارت دارم که اگه بخوام بنویسم تو اینجا جا نمیشه و تو خاطراتم میمونهتمام این روزای قشنگت تو خاطر من و بابایی تا ابد میمونهدوستت داریم تا همیشه