تولد مامانی و غزل عزیز
سه شنبه پانزدهم مهر تولد غزل عزیز بود که روز هفدهم یعنی روز تولد مامانی جشن تولد گرفته بودن ما هم دعوت بودیم یه عروسک baby burn برای غزل جون هدیه گرفتیم امسال غزل خانم هفت سالش تموم شد و پیش دبستانی میره.مامانی هم 32 سالش تموم شد دیانا هم خیلی نانای کرد و دست دستی کرد و خوشحال بود بهار کوچولو هم خیلی به دیانا ابراز احساسات میکرد و از اونجایی که خیلی چاقالوهه تا دست دور گردن دیانا مینداخت که بغلش کنه دیانافکر میکرد داره زورگویی میکنه وجیغش میرفت آسمون و تا بهار خانم میومد سمت دیاناجونم دیانا زودتر داد میکشید و بهارو میزد.خلاصه شب خوبی بود غزل جون امیدوارم انقدر تعداد شمعهای رو کیکت زیاد بشه که برای فوت کردنش کمک بخوای از دیانا خانم عزیزم تولدت مبارک غزل جون دوستت داریم دیانای عزیزم امسال دومین سالیه که تولدم خیلی زیباتر شده چون تو مهربون در کنارمی پارسال توی شکم مامانی تو تولد مامانی حضور داشتی و امسال توی بغل مامانی کلی باهم رقصیدیمو شادی کردیم دختر قشنگم دوستت دارم یه دنیا