اولین عروسی
عزیزدلم دیانای خوشگل مامان بالاخره اولین عروسی بعد از تولدت رو با مامانی و بابایی رفتی پنجشنبه ۱۳شهریور عروسی دخترعموی مامان معصومه عزیز بود خیلی خوش گذشت انقدر اونجا صدای بزن و بکوب زیاد بود که ما فکر میکردیم تو بترسی و گریه کنی ولی خیلی خوشحال بودی ،تو هم خیلی دست دستی کردی و بعد از مراسم هم تا صدای آهنگ میشنوی زودی دست دستی میکنی تو عروسی هم همش بغل مامان جون بودی یا بغل دایی ها و زندایی ها و سارا جون مامانیتم با خیال راحت با بابایی کلی رقصیدن قبل از عروسی هم سه تایی رفتیم آتلیه و عکس گرفتیم که بعدا توی وبلاگت میذارم قربون دخملم برم مثل ماه شده بود جیگری من دوست دارم یه دنیا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی