دیانای شیطون
دختر عزیزم این روزا دیگه واقعاً وقت کم میارم با وجود شیطونیهای تو اصلاً نمیرسم بیام وبلاگت سر بزنم و مطلب بزارم آخه تو خیلی خیلی شیطون شدی و همش دوست داری بازی کنیم و تمام توجه مامانی باید به تو باشه و نباید از کنارت تکون بخورم ، اگه قراره تکون بخورم باید تو هم توی بغلم باشی جیگری من عسلی من پس فردا 6 ماهت تموم میشه و پا میذاری تو دنیای 7ماهگی.کارهایی که تا الان انجام میدی ایناس: خیلی حرفه ای برمیگردی روی شکمت و باز از همون حالت برمیگردی روی پشتت یعنی خیلی کنترلت سخت شده جوجو هی قل قل میزنی.اگه روی تخت باشی که دورتو باید متکا بزارم تا از تخت نیوفتی.کلاً وقتی هم خوابت میبره برمیگردی رو شکمت این حالتو از همه بیشتر دوست داری وقتی دالی بازی میکنیم با صدای بلند میخندی و به سکسکه میافتی قربون خندیدنت برم عزیزمممممممم با خودت حرف میزنی غرغر میکنی با مامان و بابا حرف میزنی
( منظورم سروصدا میکنی یه جوری که به ما داری چیزی میگی)، جیغ میزنی موهای مامانیو میکشیو جیغ میزنی و جیغ مامانم در میاری.دورت متکا میذارم یکمی میشینی ولی زود میافتی.25 قاشق مرباخوری فرنی میخوری. جیگرتو با اون غذا خوردنت که همه دست و صورت و لباستو غذا میمالی.تازه قاشقم وقتی میاد سمت دهنت باید خودت بگیری و توی دهنت بزاری،عزیزم از الان میخوای مستقل باشی اسباب بازیهات یا هرچیزیو سمتت میاریم میتونی کاملاً تمرکز کنی و با هردو دستت میگیری.تقریباً میشه گفت سینه خیز هم میری یعنی خودتو به چیزی که میخوای یرداریش یه جورایی میرسونی یه لیوان آب دسته دار سرخابی داری که خیلی دوستش داری و خودت میگیری توی دستت و آب میخوری.عاشق خوردن آب و سیب و موزی (البته فکر کنم میوه خیلی دوست داری، فعلاً سیب و موز بهت میدم و خیلی دوست داری) یه نصف سیب و نصف موز میخوری بازم گریه میکنی میخوای الهی فدات بشم وقتی ما غذا میخوریم انقدر نگاه میکنی و دست و پا میزنی که دلم آتیش میگیره نمیتونم بهت از این غذاها بدم .خیلی خیلی کنجکاوتر شدی و به همه و همه چیز با دقت نگاه میکنی بیرون رفتن و تفریحو خیلی دوست داری و وقتی لباس میپوشیم کاملاً متوجه میشی داریم میریم بیرون و ذوق زده میشی