دیانادیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
مایامایا، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

ديانا و مایا فرشته كوچولوهاي مامان و بابا

سالگرد ازدواج مامانی و بابایی

1392/12/12 18:49
نویسنده : مامانی
165 بازدید
اشتراک گذاری

در تاریخ 数字 のデコメ絵文字数字 のデコメ絵文字数字 のデコメ絵文字モコモコ数字\見てね(^◇^)┛ のデコメ絵文字モコモコ数字\見てね(^◇^)┛ のデコメ絵文字 مامانی و بابایی با یه دنیا عشق و صداقت با هم عروسی کردن۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩حالا از اون تاریخ ゜*数字*゜ のデコメ絵文字゜*数字*゜ のデコメ絵文字 سال میگذره و مامان و بابا عاشق تر از اون سالها شدن چون خدا تو ☆数字☆ のデコメ絵文字☆数字☆ のデコメ絵文字امین سالگرد ازدواجشون فرشته کوچولو رو بهشون داده و یه عروسک نازنازی جمع دونفرشونو، سه نفره کرده این عروسک کوچولو برای مامان و بابا فقط یه نفر نیست یه دنیاستدیانای عزیزم ممنون که امسال تو جشن سالگرد عروسی مامان و بابا شرکت کردیziba نازنینم امسال من و بابایی خیلی بیشتر از قبل احساس خوشبختی میکنیم و امیدواریم تو هم در کنار ما همیشه احساس خوشبختی و شادی داشته باشی

شلک های محدثه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بابا وحيد
12 اسفند 92 18:05
دياناي عزيزم!حضورت تو زندگي ما شور و هيجان وصف ناپذيري بخشيده ,طوري كه من لحظه شماري ميكنم تا زود برسم خونه چشماي نازتو ببينم و ماماني هم كه دائم پيشته يك ثانيه هم ازت دور نميشه. تمام حرفامون تو خونه ,تو ماشين, با تلفن ,اس ام اس شده ديانا. امسال هم كه سالگرد عروسيمون تو هم بودي, خيلي زيباتر و به ياد موندني تر بود. جالب بود كه اولين چيزي كه خودت دستاتو بردي طرفش و گرفتي دسته گل جشنمون بود,آخه من گذاشتم كنارت تا عكس بگيرم ازت ديدم داري دستتو دراز ميكني و گلو گرفتي و كشيدي طرف خودت تا كنده شد . كيف كردم انگار دنيارو بهم دادن, سريع ماماني رو صدا كرد بهش نشون دادم كه چكار كردي. خيلي ذوق زده شده بود كلي خوشحال شد .يهو گير داد به من كه دستاشو نشستي هنووووووز؟بچم مريض مييييييييييييييشه!!!!!!! سريع تورو برد دستاتو شست.آخه ماماني خيلي حواسش به سلامتي تو هست.
مهدیه
13 اسفند 92 10:16
مبارک باشه عزیزم.انشالله همیشه شاد و خندون باشید