ماجراهای روز سوم و چهارم دیانا جون
روز سوم به دنیا اومدنت خاله مهدیه جون با کمک بابا وحید برای اولین بار بردنت حموم تو هم خیلی حمومو آب بازیو دوست داشتی و ساکت و آروم واسه خودت حال میکردی خوشگلم اولین حمومتو با خاله مهدیه رفتی و دومین بارم روز ششم با عمه مریم جون رفتی مهرشادم کلی تو حموم ازت فیلمو عکس گرفت چهار روز بعد بدنیا اومدنت برای گرفتن آزمایش غربالگری من و بابایی و مامان جون به بیمارستان آبان مراجعه کردیم، از کف پای چپ دخملم خون گرفتن یکم گریه کردی ولی زود آروم شدی مامانی .گفتیم حالا که تا اینجا اومدیم خوب یه سر هم بریم پیش دکتر جوادپور متخصص اطفال تا یه معاینه ای کنه که خیالمون راحت باشه متاسفانه دکتر معاینه کرد گفت جوجه زردی داره ولی خیلی زیاد نیست 48 ساعت توی دستگاه توی خونه باشه خوب میشه.من و بابایی این دو روزی که تو دستگاه بودی خیلی عذاب کشیدم چون باید لختت میکردیم فقط با یه پوشک و یه چشم بند تو دستگاه میذاشتیمت تو هم چشم بندو دوست نداشتی و اذیت میشدی اما اینم گذشت و خدارو شکر خوب شدی عزیزم اینم عکسشه...