پایان شش ماهگی و کارای جدید دخترم
چه روزای خوبیه دختر خوشگلم بزرگ شده و خیلی شیطون بلا... دخترم شش ماهت تموم شدو ما تورو برای واکسیناسیون شش ماهگی بردیم الهی بمیرم ۲تا آمپول توی پات زدن ،انقدر خوشگل گریه میکردی و غر غر میکردی که دل آدم آتیش میگرفت ،خونه که رفتیم خیلی سرحال و خوشحال بودی اما یدفعه جیغ و گریه شدید تا حدی که من و بابایی نمیتونستیم ساکتت کنیم و ترسیدیم و سریع حاضرشدیم به سمت بیمارستان ولی تا به بیمارستان برسیم توی ماشین لالا کردی و بعدم که بیدارشدی آروم شدی و ما بیمارستان نرفتیمو برگشتیم.خلاصه مارو کشتوندیو زنده کردی.الانم که دخترم شیطون شدههههه اوففففف خیلی تندو تند سینه خیز میری و خیلی خطرناک شدی دیگه.برات یه تشک دونفره پهن کردم و دورشم متکا گذاشتم که از اون محدوده بیشتر نری ولی واییییی تنها جایی که نیستی روی تشکه متکاهارو میندازیو از روشون شیرجه میزنی میری رو فرش و زمینو لیس میزنی منم دادم در میاد دیانااااااااااااااااااااااا باکمک ما میشینی عزیز دلم غذا رو دوست داری و اینروزا هم فرنی مخصوص دیانا(حتما باید سفت باشه والا لب نمیزنی) و هم سوپ میخوری.موز و سیب همچنان دوست داری.وقتی ما غذا یا هرچیز دیگه ای میخوریم شدیدا اعتراض داری و دست و پا میزنی میخوای آبه رو میشناسی وقتی میگم آبه میخوای میخندی میبرمت سر یخچال سریع لیوان آبتو پیدا میکنی و خودت برمیداریش و از دسته هاش میگریو نوش جان میکنی گلم آب بازیو هم میدونی چیهبهت میگم دست بده میدونی و انجام میدی. بابایی هم میگه دیانا دست بوس دستتو میبری جلوی لب بابا که بوسش کنه جیگرتووووو دستاتو میگیرم و روی پام میشونمت و تاب تاب عباسی میخونم خودتو همراه دستای من تکون میدی و سر و کمرتو به سمت عقب خم میکنی و تکون میخوری از دیروز هم میای روی چهار دست و پات ولی هنوز حرکت نمیکنییه چراغ خواب عروسک کیتی هم داری که مامان جونت برات خریده و از دو ماهگی نسبت به اون احساس خوبی داشتی و الانم همینطور و خیلی قشنگ باهاش ارتباط برقرار میکنی و باهاش حرف میزنیو میخندی عزیزم تبلیغات my baby رو هم خیلی دوست داری وقتی از تلویزیون پخش میشه نگاهت سریع میره به تلویزیون و زل میزنی به نی نیا من و بابایی عاشق تک تک لحظالت باتو و کارای قشنگتیم دوستت داریم جیگر مامان و بابا یه قلب گندههههه تقدیم به تو عشقممممم